شکایت به دیوان عدالت اداری برای برقراری مستمری بنیاد شهید

 سلام علیکم! احتراماً به عرض عالی میرساند: موضوع خواسته  دادخواستم: 1:برقراری مستمری والدینم از سازمان بنیاد شهید وامور ایثارگران کل کشور۲) پرداخت معوقات چندین سال مستمریم. 

با توجه به اینکه اینجانب دوشیزه شمسی مجدی هستم، کارمند حالت اشتغال جانبازی آموزش و پرورش می باشم و جانباز ۳۵٪ نیز می باشم که از طریق آموزش و پرورش حقوق بگیرم مستمری طبق قانون حقوق محسوب نمی شود. سال ۱۳۹۵ دادخواست خودم رو به دیوان عدالت اداری ارسال کردم. نخست شعبه بدوی ۴۲ رای صادر نمود که به شایستگی کمیسیون ماده ۱۶ بنیاد شهید وامور ایثارگران است برایم رای ابلاغ شد. معترض به رای شبه قضایی همین کمیسیون متبوع شدم. شعبه بدوی ۴۲ مجدداً حکم ورود صادر کرد و توضیحات مفصل در خصوص عدم رسیدگی و اینکه دیوان عدالت اداری هر رای که صادر میکند باید کمیسیون متبوع تابع رای باشد و کامل در پاراگراف دوم ردیف ۴ الی ۷ توضیح داده اند. پرونده اشتباهی یا به خواسته چه کسی به شعبه ۲۷ تجدید نظر ارجاع شده بود که خواسته اینجانب اعتراض به رای صادر کمیسیون متبوع بود که ۳ ماه در آن شعبه بایگانی شده بود تا مورد رسیدگی قرار بگیرد. ریاست محترم شعبه ۲۷ تجدید نظر  دیوان عدالت اداری ، یک ابلاغیه ای مبنی بر حضور اینجانب برای اخذ توضیحات بدستم رسید  اواخر سال ۱۳۹۷ بود که تمام مسافران نوروز در راه بودند و بلیط گرفته بودند، آماده سفر بودند بنده هم یک بلیط نتوانستم خریداری کنم .یک درخواست نوشتم تا با کسب اجازه اوایل سال ۱۳۹۸ خدمتشان برسم.

 ۱۷ عید به خدمت ریاست محترم رسیدم. فرمودند؛ می‌توانم توضیح مکتوب ارائه نمایم. صحبت کردم  فرمودند اِشرافیت به قانون دارم گفتم مجردم ودوشیزه وحقوق بگیر هم هستم فرمودند حقوق والدینتان هست گفتم مستمری هست. توضیح اینکه به شعبه بدوی ۴۲ پرونده رو انعکاس دادند تا اینکه ۳ ماه مهلتم از دست نرود. پرونده به شعبه ۴۲ ارجاع شد ومورد رسیدگی با مشاوره ی حاجی آقای فرجی قرار گرفت. رای ورود صادر شد تا کمیسیون ماده ۱۶ بنیاد شهید وامور ایثارگران رای دیگری صادر نمایند. مجداً رای سال ۱۴۰۱صادر کردند آنهم قانونی نبود. تضییع حقم بود که مراجعه ی حضوری کردم یکسال بود رای رو صادر کرده بودند ولی ابلاغ به بنده نکرده بودند. حضوری رفتم کمیسیون رای رو  دستم دادندب عد مدیر دفتر کمیسیون از روی کیفم بر داشته بود آمدم دیدم نیست. فهمیدم کار پستی انجام داده اند، منتظر شدم از بنیاد شهید وامور ایثارگران ، کمیسیون استانمان برایم رای رو ابلاغ نمایند(استان آذربایجان شرقی ) که تا اوایل مهر ماه بدستم رسید خیلی با سختی چون پیگیریم خیلی خوبه،اعتراضم ثبت شده بود که  اشتباه خدمات الکترونیک قضایی به حکم بدوی شعبه ۴۲ اشتباهی اعتراض کرده بودند، هر قدر خواستم توجیه شوند شعبه ۴۲ نشد اعتراضم رو برای رای کمیسیون ارائه کرده ام ،قبول نکردند، مجبور شدم حضوری به شعبه ۲۷ تجدید نظر مراجعه نمایم ، رای کمیسیون ماده ۱۶ نیز در دستم نبود، ضمن مراجعه که اعتراض را ثبت نکنند، فرمودند، ۲ روز دیگر ارسال نمیکند ، دیدم تجدید نظر نیز حکم بدوی رو تایید کرده ارسال نموده از شعبه ۲۷ تجدید نظر ،بارها اجرای رای اصراری رو در طول ۳ سال خواست استنکاف اعتنایی نکرد. شعبه ۵ اجرای احکام ، رای صادره تجدید نظر رو ارسال کردم ، شعبه ۵ اجرای احکام مبادرت به تصمیم نهایی نمود، برام ابلاغ نمود اواخر ۱۴۰۲ حالا حدود ده ماه ، اعتراض به تصمیم نهایی نموده ام که یک ماه فرصت داشتم عرض ۳ روز انجام دادم و معترض شدم، بنیاد شهید وامور ایثارگران ، به گوشیم پیام می‌فرستند که به سایت ایثار مراجعه نمایم ، سایت بنیاد تو گوشیم بسته است ، چندین سال به بنیاد شهید میانه مراجعه ی حضوری نموده ام ، گفته اند سایت ایثار بسته است به روز رسانی ، خواهد شد، چند نفر از جانبازان هکر، فرستاده اند از این حرفها ، از کافی نت جلو بنیاد نیز پیگیر شدم ، نرفت سایت ایثار ببینم این شماره نامه ها برای برقراری مستمری هست یا ؟ لذا با توجه به شرحی که گذشت : 

۴۴ سال است برادرم حمید مجدی اواخر ۱۳۵۹شهید در جنوب شده اند، یک فرزند شیر خواره داشتند، که آنهم بعد ترک همسر شهید وازدواجش، مجبور شدم از خردسالی تمام مشکلات ۳ برادرانم که در جبهه ها حضور مداوم داشتند وخانواده نیز نیاز به تامین داشتند، شبانه روز هم در تامین وهم در رفع مشکلات جانبازان وبازماندگان شهیدم کوشیدم، محصلی بودم خردسال ، پرستار والدینم وجانبازان ۲ برادرانم، دایه فرزند شیر خواره،مغازه دار، بچه دار، خانه دار، حتی ۵ سال ترک تحصیل نمودم تا اینکه با نوزاد،شهید که ۶ ساله بود، وارد مدرسه شدیم ، در کلاس درس نیز همراهم بود، دو شیفته مدرسه میرفتم اونم به کودکستان می‌گذاشتم،  تا تحصیلات عالی تکمیلی رسانیدم ، استخدامشو مهیا کردم ۲۷ ساله شد ،جهیزیه هایشان را آماده کردم، نامزد بود،نسبت به انتقالش به تهران وتحصیل اقدام کردم، میرزا واحدی دانالو،خودسرانه ، بدون اخذ اجازه از مادرشاهی قیم قانونی اش بر صدد تحریکات دخترشهید شد با مددکاری تهرانپارس بنام اسکندری وحراست سازمان بنیاد شهید کل کشور عاملی نام، گفتند برو هر کس مزاحم تو شد بفرما آسیب نیفرستیم دستگیرش میکنیم ، دستگیر شده بودیم ، سالها در مسئولیت خطیرگذاشته بودند، وقتی خرشان از پل گذشت دیگه تموم شد موقعی که طفل خردسال بود ، برای نگهداریش تشریف نیاوردند، فقط از من ومادرم وپدرم کار کشیدند۲۷ سال خدمت بنیاد شهید شبانه روزی فقط دایگی ونگهداری مسئولیت بزرگ ،مستمری اندک ۲هزار وپانصد تومان کلاً بود سال ۱۳۶۱بود  که یک چهارمش را همسر ازدواج کرده رو تلفنی مددکار دعوت کرد، خورد وبردوتامین شد، الا بنده خردسال،سال ۱۳۶۵/۱۱/۱۲ مدرسه زینبیه وثارالله میانه مورد هجوم هواپیماهای بعثیان عراق واقع شد مجروح شدم ۷ سال در بستر مرگ وزندگی افتادم ، ولی کار منزل رو به دلیل نبودن، سلامتی مادر وداغدیدگیشان انجام می‌دادم حتی گوشم آسیب دیده بود بر اثر موج انفجار باز افتان وخیزان، به کار منزل مشغول بودم تا مادرم ناراحت نشوند، روزی هزار بار میمردم وزنده میشدم،که ۶ ماه بعد سال ۱۳۶۶/۰۴/۰۲۷پدرم را نیز از دست دادم، به رحمت  خدا رفتند، یک دینار مستمری پدرم رو بیسوادان بنیاد شهید که اکثراً برادر شهید بودند پرداخت نکردند، از تحصیل عقب ماندم ، نتوانستم مدرسه بروم، مادرم سالها بارها از خدا سلامتیم دعا میکردند، حتی خودشو، از ناراحتی کتک میزد به خانم زهرای اطهر التماس می‌کردند به جد مطهرشان، دخیل میشدند، ۷ سال بعد ، منم با اعجاز امام هشتم ،رو تا بعد از دیدن خواب ، فرداش بلندشدن راه رفتم ، وحالا خوب شد، دعاهای مادرم اثر کرد، اعجاز اتفاق افتاد، مادرم رو ۲۵ سال که ناتوان شده بود وکنترل اسفنگتری نداشتند، حتی روی تخت ۲سال بستر نشین وبستر خواب شدند، حالا نیز یک برادر جانباز بنام سعید مجدی دارم که محجور"مجنون" هستند، اعمال ماده ۸۷ شده اند، احراز ماده ۱۲۰ ایشون در ایثارگران نزاجا ، تحت رسیدگی وتایید است ، که تماس گرفتند می‌فرستندسازمان بنیاد شهیدکل کشور کمیسیون احراز جانبازی، بنده قیم قانونی این برادرم هستم که ۳۸ سال است در رسیدگی به ایشون هستم ، خیلی زجر کشیدیم با مادرم، به خاطر برادر شهید است ومحجور کمک معاش ۵۰۰ هزار تومان پرداخت میکردند، حالا پس از گذشت ۸ سال شده ۳/۵ میلیون تومان ، اونم جمع میکنم ،هر ۳ ماه پرداخت میکنم به مرکز نگهداری، لقمان مراغه، که هزینه های دیگرشان را خودم پرداخت میکنم ، آزمایشات وسونوگرافی هاش آزاد، هزینه ی سنگینی است، یک دفترچه ندارد، یک کارت جانبازی ندارد، مرکز نگهداریش ،بیماران مزمن است که غذاش مناسب نیست، واکثراً بد سرپرست یا بی سرپرستند،برادر جانبازم ، هزینه غذای روزانه اش را تامین میکند.

لذا مستدحی استدعامند وتقاضامندم، امر مقدس به رسیدگی مبذول نظر ویژه فرمایند تا مدارکی که به شعبه ۵ اجرای احکام در قبال کذبهایشان که سالها به غیر از ظلم وستم از این نهاد مقدس چیزی ندیدم، کارمندانشان آنرمالند،افراد نرمال به حق الناس ظلم نمیکند، که اینها دائم در حقم ستم میکنند، بودجه دولتی رو که حق مسلم بنده هست با این شرایط به خاطر کارهای اینها خانه نشین شدم، به پرونده شعبه ۵ اجرای احکام بازبینی فرمایند، ببینید، چه مواردی ومدارک باعث شده استنکاف نمایند،توضیح اینکه بنده قیم نامه دارم ، حق انتقال مبلغ جزئ برادر محجورم به عهده بنده است که کارت بانگ دی به نام بنده می باشد از این مدارک به این شعبه ارائه کرده اند، چرا سالهاست از اجرای حکم استنکاف می ورزند، باتوجه به اینکه حقم قانونی است ، باید پرداخت کنند کارشناس والدین شهدا اجازه ی ورود مورخ ۱۴۰۲/۰۵/۲۵ به بنده رو ندادند، کارشناس والدین شهدا، گفتند ۳ میلیون تومان رو برای شما نصف میکنیم گفتم بکنید چرا پس ، دم در راه نمیدهید جهت سامانه ایثار ورود بکنم، چرا از دم در میرانید، دیدم اینها در لباس انسانند آدم نیستند، دور از حضورتان، برگشتم به منزلمان ، الان نیز تنها وبی کس با خدا هستم ، زندگیم را به پای این نهاد گذاشتم یک دیدار هم نیامدند،سالهامستمری مادرم رو که سال ۹۴ آذر ماه فقط ۱۱۵۰هزار تومان مستمری گرفت ، ۸۳۰هزار تومان پرداخت میکردند، فقط سال ۹۴ هر ماه ۳۴۰ آزار تومان مستمری مادرم رو کسر میکردند اینها دزد هستند، لطفاًرسیدگی قانونی امر فرمایند پیگیری فرمایند، حق الوکاله پرداخت میکنم ، پیگیر پرونده ام باشید،رونوشت آرای دیوان عدالت و مدارک رو خدمتتان ارسال میکنم باسپاس اجرکم عندالله....ان‌شاءالله؟ 

نمی دانم با ما کار دارید یا نه یا با جای دولتی . ما گروه مشاوره و وکالت هستیم. حالا اگر با مایید تمامی نامه هایی که نوشته اید و رای هایی را که گرفته اید بفرستید تا بفهمیم دقیقا چه می گویید.

نظرات